دزیره داستان یک زندگیست، زندگیای پر از فراز و نشیب با غمها و شادیهای نه ، عاشقانه ، مادرانه و . وطنپرستانه !
دزیره یک قصه یا افسانه نیست یک ملکه است ، ملکهی سوئد و نروژ که داستان زندگیش را هنرمندانه، لذتبخش و گیرا روایت میکند.
من در وسط تابستان همراه اوژنی قدم به روزهای پاییزی نهادم، زیر درختهای شاه بلوط نشستم، در بهار روی نیمکت چوبی سپید باغ یا از پشت پنجرهی اتاق به باغچهی پر از گلهای سرخ خیره شدم، همراه اوژنی از فرانسه رفتم و باز برگشتم، با تمام غمهای دزیره و ژانباتیست و ناپلئون و ژوفین غمگین شدم و با احساسات میهن پرستانهیشان غلیان غیرت را در رگهایم احساس کردم.
برای یک جمله بارها اشک ریختم "به هنگام این مراسم، در تمام فرانسه فقط یک نفر دیگر همانند من احساس تنهایی و اندوه خواهد کرد، آن هم ناپلئون است".
و با چند جمله عشق و دلدادگی را در شریانهایم احساس کردم "اگر فکر میکنی به صلاح تو و اسکار است از من جدا شو و با یک پرنس ازدواج کن، بله تردید نکن ژان باتیست اما به یک شرط." !
دزیره از صبح تا نیمه شبهای گرم تابستون، وسط بیبرقی و شرشر عرق من را میخکوب خود کرده بود ؛ ۷۲۰ صفحه لذت همراه تکتک ورقهای کتاب بود.
+ آهنگ محسن چاووشی رو هم بشنوید "من ناپلئون تو دزیره ."
++ روزهای پاییز فرصت خوبیه برای دزیره، اگه من بخوام از ۲۰ بهش نمره بدم بهحق ۲۰ میدم.
خوندن این رمان فوقالعاده رو حتما بهتون پیشنهاد میکنم :)
پند اخلاقی: مثل ناپلئون نباشید :)
درباره این سایت